خاطرات روزمره 2 نفر

در این وبلاگ خاطرات و تجارب شخصی مان را می نویسیم. شاید به درد یک نفر بخورد.

خاطرات روزمره 2 نفر

در این وبلاگ خاطرات و تجارب شخصی مان را می نویسیم. شاید به درد یک نفر بخورد.

سفر به Roturoa - از 13 تا 14 ژانویه

شنبه صبح ساعت 8:30 همه وسایل رو تو ماشین جمع کردیم. ندا و پدرمادرش همون موقع رسیدن و راه افتادیم. قرار شد صبحانه رو تو مسیر یه جا بخوریم. ساعت 9 از خونه حرکت کردیم و رفتیم افتادیم تو اتوبان جنوبی و بهد از حدود نیم ساعت از خروجی Tuakau خارج شدیم که بریم صبحانه رو تو Port Waikato بحوریم. حدود 20 دقیقه رفتیم جلو و ندا گفت که دوره و بنزینش محدوده دور نریم. قبل پل Tuakau همونجا کنار آب وایستادیم و زیرانداز رو پهن کردیم و صبحونه رو که که ندا آماده کرده بود زدیم به بدن با بربری. بعد یه چند تا عکس هم همونجا گرفتیم که تو رودخونه چند نفر داشتن اسکی رو آب و جت اسکی سواری می کردند.

  

 

  


ساعت 10:30 از اونجا دوباره راه افتادیم و حدود 11:30 رسیدیم همیلتن. از وسط همیلتن گذشیتم و به راهمون ادامه دادیم. ساعت 12:15 رسیدیم Tirau که تو مسیرمون بود. زدیم کنار یه سری به سرویس بهداشتی زدیم.

  

 

از Tirau مسیرمون رو عوض کردیم و به سمت Putaruru رفتیم که Blue Spring اونجاست. ساعت 12:45 دقیقه رسیدیم اونجا. کلی ماشین اونجا بود. پارک کردیم و مایو رو پوشیدیم و رفتیم به سمت Blue Spring.

  

 


جای بسیار زیبایی بود یه 10 دقیقه پیاده روی کردیم تا رسیدیم به Blue Spring. مامان ندا رفت تو آب و بعدش من و بابای ندا رفتیم تو آب.

 

آب وحشتناک سرد بود. واقعا سرد.

 

 

 حدودای ساعت 2:45 ازونجا درومدیم و رفتیم به سمت روتوروا. دیگه واینستادیم تا مستقیم برسیم به روتوروآ. رفتیم پمپ بنزین که ندا هماهنگ کرده بود کلید ویلا رو ازونجا بگیریم. کلید رو گرفتیم و یه تنظیم باد هم زدیم و رفتیم ویلا. بار و بندیل و پیاده کردیم و ناهار که کوکوسیب زمینی بود ندا اینا درست کرده بودند رو با نون پیتا زدیم تو رگ. گشنه بودیم جسابی. بعدش سری جمع و جور کردیم. ایمان اینا هم همون موقع ها راه افتاده بودن یعنی حدودای ساعت 3:30 اینا. ما تا ناهار و جمع کردیم ساعت 5:30 اینا بود که پریدیم تو تخت یه چرتی زدیم شارژ شدیم. ساعت 6 اینا پاشدیم و یه چایی زدیم دیگه کم کم ایمان اینا هم ساعت 7 رسیدن. آبجو خنک هم آورده بودن که زدیم به بدن حال داد. یه شراب OLD COACH هم آورده بود که مزه شیرین عسلی داشت جالب بود. سریع جمع و جور کردیم و رفتیم آب گرم Polynesian Spa که ساعت 7:45 رسیدیم اونجا. الهام و مامان ایمان بلیط نگرفتن نمیخاستن بیان تو آب. آب گرمش مشتی بود فقط یکم بوی گوگردش زیاد بود.

   

 

دیگه حدودای 9:30 شب راه افتادیم رفتیم خونه و یکم گپ زدیم و بعدم گرفتیم خوابیدیم.

 

تا صبح نتونستیم درست حسابی از صدای خروپف بخابیم. بابای ندا که من شاهدم یه دقیقه هم نخابید هی سر وصدا می کرد و رد و پنجره رو میکوبید بلکه صاحب خروپف بیدار شه که نشد!

 

خلاصه.. صبح ساعت 8:30 پاشدیم و صبحونه سوسیس تخم مرغ زدیم به بدن. بعد صبحانه زدیم بیرون.

 

اول برگشتیم همون آب گرمه مایو شایان جامونده بود رو وردارن که اونم نبود. بعد سر راه یه درخت باحال بود که با پارچه تزیین شده بود رفتیم کنارش کلی عکس گرفتیم حدودای 10:15.

  

 

بعد رفتیم پارک موزه روتوروآ یا همون Government Gardens. بسیار جای قشنگی بود پر از گلکاری های زیبا.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 





از 10:30 تا 11:30 داشتیم عکس مکس میگرفتیم و میچرخیدیم. ساعت 11:30 رفتیم تو کافه اونجا یه بستنی بخوریم. البته من جینجربیر خوردم!

 

 

 

بعد آقا فرهاد و خواهرمادرش زنگ زدن که رسیدن Fairy Springs هستند و ما راه افتادیم به اونها بپیوندیم. ساعت 12 اونا رو اونجا پیدا کردیم و رفتیم بلیط Gondola خریدیم و Luge و Zip Line و بعدم گروه گروه سوار Gondola که همون تله کابین بود شدیم بریم بالای کوه.


  

 

 ساعت 12:45 دقیقه رفتیم که اول دور لوج سواریمون رو بریم. همه سوار شدن به جز مامان ایمان و مامان آقا فرهاد.



دور اول رو Scenic رو رفتیم و باحال بود. بعدم سوار تله اسکی شدیم برگشتیم بالا سری بعدی رو بریم.





دو دور بعدی رو Advanced رو رفتیم که خیلی هیجانی و باحال بود. بعد برگشتیم بالا و من  و الهام و ندا و سروش رفتیم که Zip Line رو بریم.





زیپ لاین رو که رفتیم بعدش از یه سکو میپریدیم پایین که سقوط آزاد بود. اول ندا رفت و بعدم سروش و من و الهام.







بعد برگشتیم بالا و به اتفاق جمع دیگه راه افتادیم که برگردیم خونه ناهار بخوریم. ساعت 3:30 رسیدیم خونه و بساط کباب رو آماده کردیم.

 

ایمان رفت آبجو خنک گرفت آورد باباش کباب ها رو سیخ زد که من کمکش کردیم. آقا صمد هم منقل رو روال میکرد با کمک فرهاد.

 

کباب مبسوطی شد. شدیم بر بدن و یه استراحتی کردیم که یکم هضم بشه. بعد فرهاد ما رو برد Blue Lake. ساعت 6 رسیدیم اونجا. سریع مایو رو به تن کردیم و رفتیم تو آب. کم و سروش و فرهاد. بعد بابای ایمان و شایان هم اومدن تو آب.

 

 

 

یه نیم ساعت اونجا بودیم بعد رفتیم Green Lake  که 5 دقیقه فاصله داشت. خیلی جالب بود سمت چپ دریاچه سبز و سمت راستمون دریاچه آبی بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بعد اونجا یه مسیر پیاده روی بود که رفتیم حدود 15 دقیقه بود. یه مسیر باریک از لابه لای درختا به این امید که میره کنار آب. ولی آخرش درسید به آب!! بعد که به بن بست رسیدیم برگشتیم.

 

 

 

 

ساعت 7:30 اونجا رو ترک کردیم و رفتیم Roturoa Lake که اونجام خیلی زیبا بود. یکم قدم زدیم و عکس مکس گرفتیم و برگشتیم ویلا که دیگه برگردیم آکلند.

 

 

 

 

ایمان اینا هم اومدن رفتیم پمپ بنزین بنزین زدیم و ساعت 8:30 ازونجا درومدیم. الهام رانندگی کرد تا نزدیکی Rangiriri و بعد من روندم تا خونه. ایمان یواش میومد.  آخرش یواش کردم اون رفت جلو بعدش خوب شد. یه کله رفتیم و ساعت 11:30 یکشنبه شب دم در خونه بودیم.

 

سفر کم هزینه و بسیار دلچسبی بود فک کنم کلا هزینه سفر ما شد 230 دلار که 155 دلارش فقط تفریحات تله کابین و لوج اینا بود! البته یه علتش هم اینه که هزینه جامون خیلی کم بود.